یادداشت های مامان برای بزرگی هات که سواددار شدی.

سلام گلکم.

امروز چهارده روز از هشت ماهگیت گدشته. بزرگ شدی. می فهمی. خیلی زباد حس ها و عواطف رو درک می کنی و به اونا پاسخ می دی.

دوست داشتنی کوچولوی من!

تو اونقدر عاشقی که به هر لبخندی جواب می دی. دیروز که بردمت بیرون، پشت شیشه ی مغازه یه دخمل کوچولو ایستاده بود و تو رو نیگا می کرد و می خندید. تو خندیدی و می خواستی از بغل من بیرون بپری و بری بغل اون جوجو. بردمت جلو. دست زدی به شیشه. نی نی هم دستشو چسبوند به شیشه و کلی به هم خندیدید.

موش کوجولو،

تو الان چهار دست و پا می ری. چپ پایی. آقا مجید، بابای ماهک می گه می تونی به فوتبالیست خوب بشی. :))))) ! دیوار رو می گیری و می ایستی. البته خیلی باید مواظبت بود. چون ممکنه هر آن بیفتی.

گفتم ماهک، یاد دعوای پریروزتون افتادم. ماهکی دندونی تو رو می گرفت. می دویدی بگیریش. اما ماهک که از تو بزرگتره، سفت اونو می چسبید و نمی داد بهت. گریه اتو در می اوورد. خیلی بامزه شده بودی.

یادت باشه خسیس نباشی، اما در ضمن حقت رو هم به موقع بگیری.

برای امروز بسه.

به خدا می سپارمت همیشه.

می بوسمت.


تاریخ : 17 خرداد 1391 - 19:56 | توسط : مامان کیانمهر | بازدید : 856 | موضوع : وبلاگ | 2 نظر

  • سلام بر کیانمهر و مامانی و بابایی مهربونش، امیدوارم که عزیزم همیشه شاد و خندان باشی. ادری بزرگ میشی هااااااا می بوسمت
  • salam mamane mehraboone kian koochoolooye ma:) to hamishe mehrabooni.va alan ba niniye nazet be oje mehraboonit residi.doostetoon daram

نظر شما

نام
ایمیل
وب سایت / وبلاگ
پیغام


مشاوره، آموزش، طراحی و ساخت فروشگاه اینترنتی