کوچولوی با شعور و درک من، وجود تو برای من آغاز یه خودشناسی دوباره اس.
رشد شعورت لحظه ای شده و این هم برای من شگفت آوره و هم لذت بخش. دیروز خاله بهت گفت برو اون کنترل تلویزیون رو بیار، تو هم تند تند دویدی اووردی. از ختده مردیم.
دیگه باید حواسمونو جمع کنیم هر حرفی رو جلوت نزنیم. گاهی تعریف کردن شیرین کاریهات برا بقیه ممکنه تو رو شیطون و لوس کنه.
دیروز رفتیم دکتر رادین. گفت تو کاملا نرمالی و من بیخود نگرانتم. کم کم باید شیر دادنمو کمتر کنم. خوشحالم که می فهمی.
دوستت دارم.
بوس.